رسا نامه

فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ

رسا نامه

فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ

رسا نامه


گاهی همه چیزمان را باید فدا کنیم تا همه چیز به ما بدهند
ای کاش به جای این قلیل که در پی آنیم
به کثیری فکر می کردیم که رزق ماست
اگر بیدار شویم............

بعد از ظهر سگی سگی.....!

شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۰۶ ق.ظ

 

بعد از ظهر یک روز آرام در شیراز یک رفتار کاملا متضاد با آموزه های اسلامی و حتی ابتدائیات اولیه ی انسانی رخ می دهد و مثل همیشه این کابوس جامعه ایرانی رخ می نمایاند و از کشتن شدن فجیع چند قلاده سگ ولگرد به وسیله تزریق اسید فیلمی تهیه می شود و بعد از آن هم این فیلم به سرعت در کل فضای مجازی می پیچد تا زمینه ساز پیدایش یک بعد از ظهر سگی سگی در کیلومتر ها آن طرف تر یعنی پایتخت کشورمان تهران باشیم.

شاید بی هیچ طول و تفصیلی بتوان پایه بحث را روی این نقطه استوار نمود که عمل صورت گرفته کاملا غیر انسانی و مذموم است و این امر نیازی به فلسفه چینی و صغری و کبری کردن ندارد و از بدیهیات است اما آن چه در مقابل این امر بدیهی به طور کاملا گنگ و نا مفهوم جلوه گری می کند اتفاقات رخ داده در بعد از ظهر سگی تهران و شبکه های اجتماعی است که ذهن هر مخاطب بی طرفی را که خود را سرگرم هیاهو های آن نکرده است برای اندکی تامل بیشتر قلقلک می دهد و شاید سوالاتی برایش پیش بیاد که پاسخ به آنها خالی از لطف نباشد.

اولین نکته ای که به ذهن خطور می کند تکرار رفتار هایی از این قبیل در چند وقت گذشته است به گونه ای که گاها احساس می شود دستی و فکری در پس این قضایا وجود دارد تا به هر بهانه ای حرکت و جنبشی را در جامعه به وجود بیاورد و در پس هر یک از این اقدامات وجهه ای از وجوه دینی را که با مدل ارائه شده سبک زندگی آمریکایی در تضاد است را خدشه دار نموده و یک جو روانی سنگین اجتماعی بر علیه آن شاخصه دینی به وجود بیاورد. به عنوان مثال شاید اتفاقات رخ داده در سال گذشته پیرامون اسید پاشی به دو دختر جوان در اصفهان را هنوز در خاطر داشته باشید که علیرغم عدم ارتباط مورد فوق با مسأله حیاتی امر به معروف و نهی از منکر که از منظر شریعت دارای ارزش بالایی در جامعه است حملات شدیدی علیه آن در اکثر شهر های بزرگ کشور و به صورت خودجوش و با بهره گیری از شبکه های اجتماعی صورت گرفت و مدتی تمام ذهن ها را متوجه آن امر نمود تا جایی که کار به اعتراض در مقابل مجلس کشید و خواستار لغو بررسی قانون حمایت از آمرین به معروف و ناهیان از منکر شدند. حال در پس این ماجرا نیز یک همچنین اتفاقی در حال رخ دادن است و عده ای آن جنایت را دست آویزی برای رواج سگ بازی در جامعه اسلامی قرار داده اند که متأسفانه سر دم داران آن گروه روشنفکر نمای ایرانی از طیف بازیگر و آهنگ ساز و هنرمند و حقوق بشر و ورزشکار و... که فقط به دنبال لایک گرفتن در صفحات خود هستند می باشد و باز در یک تضاد منطقی دو اصلی که اساسا تزاحمی با هم ندارند را رو به روی یکدیگر قرار می دهند و از یکی برای زدودن دیگری استفاده می کنند. نمونه این اقدام را می توان در همین چند وقت قبل و مسأله تعرض به دو نوجوان ایرانی در عربستان نیز مشاهده نمود که دست مایه ای شد برای احیای فرهنگ جاهلیت مدرن برخاسته از ناسیونالیسم ایرانی و حمله به مناسک حج و عمره تا جایی که این امر تا اعماق آحاد ملت پیش رفت و به جای این که خواستار برخورد با دولت عربستان و حفظ حرمت ایرانیان در مملکت سعودی ها شوند راه آسان تحریم عمره و قطع اثر گذاری در سرزمین وحی را برگزیدند.

دومین نکته ای که می توان به آن اشاره نمود پر رنگ بودن نقش روشن فکرانی است که به واسطه مهارتی که در یک حوزه به خصوص دارند احساس می کنند که قطب عالم امکان هستند و به تعبیری می توان گفت سامری های دنیای امروزی می باشند که کارشان شده این که از هر چیزی که در مقابل تمدن اسلامی قرار می گیرد گوساله ای بسازند و مردم را به آن بخوانند خواه آن گوساله نگون بخت صورت دو دختر بیچاره باشد خواه سگانی که به طرزی غیر انسانی کشته شوند و آنگاه بر فراز کوهی بایستند و خود را روشن فکر بنامند و ما سوا را متحجرانی بدانند که نمی فهمند برای چه باید برای یک سگ قبری ساخت و بر رویش سنگ قبری گذاشت و برایش نالید حال آنکه هم نوع او سقفی بر سر ندارد تا شبی را در آن بیاساید و فارغ از همه این موارد شاید بتوان گفت که اساسی ترین تعریف یک روشن فکر این است که اولا خود او بیدار و آگاه به زمان خود باشد و ثانیا جامعه خود را از خوابگردی برهاند و تعریف خوابگردی در جامعه این است که عده ای کاری را انجام دهند که دلیلی منطقی برای انجام آن ندارند. پس بنا بر این تفاسیر چگونه می توان این قشری که غرب و مظاهرش چشمان آنها را کور کرده است را به عنوان روشن فکر پذیرفت حال آنکه تنها دلیلشان برای اینکه به ما برچسب تحجر بزنند این است که غرب را به طور منطقی و با استدلال نقد می کنیم در حالی که آنها تمام وجودشان را برای پذیرش هر آن چیزی که از غرب می آید شل کرده اند.

نکته سوم که از همه موارد فوق دارای اهمیت بیشتری است برخورد کاملا انتخاب گرانه و استفاده از سیاست های دوگانه در برخورد با حوادث توسط طیف این افراد است. در همین ایام که سگ ها را در شیراز می کشتند و صفحات اجتماعی حضرات و کف خیابانها از حضور غیرتمندانه عزیزان نسبت به این رفتار، آکنده و مملو از جمعیت بود سگ های وهابی و صهیونیست مشغول بمباران و کشتن زنان و کودکان در یمن بودند ولی دریغ از اینکه از این گروه کلمه ای حرف بیرون بیاید و موضعی دیده شود از ترس اینکه مبادا از فیض حضور در جشنواره های آن ور آبی محروم شوند و مغضوب معشوقه های غربیشان شوند.

کسی منکر رفتار زشت با سگان شیرازی نیست اما سوال این است که آیا ارزش انسان ها ولو عرب از ارزش سگان ولگرد ولو ایرانی پایین تر است؟ کسی منکر تقبیح حرکت زشت اسید پاشی نیست اما آیا تعرض و به شهادت رساندن امثال علی خلیلی ها در مقام دفاع از ناموس جامعه و عفت زن ایرانی قابل تقدیر نیست و باید در مقابلش سکوت اتخاذ کرد؟ آیا زن و کودکی که در ایام ماه مبارک رمضان در غزه زیر بمباران سگان صهیونیست می میرد ارزش همدردی کردن ندارد و فقط لایق دریافت جمله دو پهلوی " کشتن همنوع خود را متوقف کنید است" و آن گاه در مقام دفاع از یک سگ باید شاهد شعار " من همان سگ هستم " باشیم؟

 

 

۹۴/۰۲/۰۵ موافقین ۲ مخالفین ۰
ر.س.آ

نظرات  (۵)

متن جالبی بود. فقط یک سوال پیش می آید و آن هم اینکه آیا این افراد هم نوع سگ های کشته شده هستند ( همانطور که خودشان می گویند همان سگ هستند) و یا هم نوع انسان های بی گناهی که به بهانه های واهی در جاهای مختلف زمین (فلسطین، افغانستان، پاکستان، سوریه، عراق و یمن و ...)  کشته و غارت می شوند؟؟؟؟؟
خدا خیرت بده آقا رضا

خیلی وقت بود در وبلاگها یک متن درست و جامع پیرامون مسائل اجتماعی اینچنینی نخونده بودم.

شکل گیری جنبشهای اجتماعی جزیره ای در پوششهای مختلف کم کم داره به یک سندروم پیشرفته تبدیل میشه.
راه حل این مسئله به نظر بازگشت به آغوش مردم با شعارهای با پشتوانه و اصیل اوایل
 انقلابه.
چه اینکه اگر این اتفاق بیفته قلّت این جماعت منورالفکر بیشتر آشکار خواهد شد.
اگرنه در فضای خلإ موجود روز به روز باید منتظر اتفاقات رنگارنگ و ملّون اینجوری باشیم.
۰۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۲۶ سیدامیر علوی
توو مسیر همیشگیم از خونه ما تا مسجد شما، از جلوی یه درمانگاه حیوانات خانگی(pet clinic) رد میشم؛ درآمد خوبی داره، جوری که کنار درمانگاه یه فروشگاه جدا راه انداخته و انواع غذاهای حیوانات- بیشتر غذای سگ- رو توزیع می کنه.
من اما بیش تر از حیوانات داخل حیات، به ماشین های مالکینشون(تشخیص طبقه اقتصادی و بعدش تحلیل اولویت ها) توجه می کنم؛ پراید،206،پراید،ام وی ام 110:-)
این ها همه تکه هایی از پازل به هم ریخته ی فرهنگ طبقه متوسط شهریه...
۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۱۴ مهدی نرم دست لطفی
سلام. خدا رو شکر اومدی توی خط اجتماع. 

۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۱۴ مهدی نرم دست لطفی

نکته ی اول:

 کمی با این عبارت مشکل دارم: « نکته ای که به ذهن خطور می کند تکرار رفتار هایی از این قبیل در چند وقت گذشته است به گونه ای که گاها احساس می شود دستی و فکری در پس این قضایا وجود دارد تا به هر بهانه ای حرکت و جنبشی را در جامعه به وجود بیاورد »

دو حالت وجود دارد که یکی عمومیت بیشتری دارد. حالت اول این است که یک عده اموری را به راه بیندازند. حالت دوم(عمومی تر) این که شما می دانید همیشه اقشار مختلف برای دستیابی به مطالبات خود دست به افداماتی خواهند زد ولی به صورت تقریبی از زمان وقوع آن مطلعید اما به محض وقوع، هدایت رسانه ای به دست شما خواهد افتاد و این مهمتر از اصل قضیه است. که تعبیر موج سواری برایش مناسب می باشد.

با تمام این اوصاف موج سواری به یک چیز مهمتر نیاز دارد و آن همراهی ایدئولوژیک است.

یعنی این که ممکن است معلمین راهپیمایی کنند ولی انعکاس خبری آن، چندان مفید فایده نخواهد بود چرا که ایشان در چارچوب قانون، از حاکمیتی که آن را به رسمیت می شناسند مطالبه می کنند. این قضیه هر چند به ضرر یک دولت می تواند قلمداد شود، اما در کل به نفع حاکمیت است چرا که قدرت نقد پذیری و تحمل خود را به نمایش می گذارد.

اما آن جا که جاهلان و مستضعفان فکری[ کسانی که اعتقادات قابل سنجشی ندارند و نمی دانند تلاششان در نهایت به چه می انجامد و فقط مطالبات احساسی فارغ از مباحثات عقلانی را دنبال می کنند که دل هر انسانی به فهم ضعیفشان و سنشان می سوزد] از طریق همراهی ایدئولوژیکِ غیر سازمانی ، حرکتی را به راه می اندازند، قدرت اثرگذاری رسانه ای، هیمنه ای خاص ایجاد می کند.

القصه، در جامعه ی ما بدون وجود دستان پشت پرده ی ضد اسلام، این امور می تواند رقم بخورد و وجود دستان پشت پرده در میزان شیوع تبلیغاتی آن می تواند مؤثر باشد نه در اصل وقوع آن. چرا که ما جامعه ای با بافت های متعدد عقیدتی سیاسی هستیم که راحت ترین راه برای دستیابی به مطالبات خود را، بنا به تجارب تاریخی، استفاده از ابزار اقتصاد و فرهنگ یافته ایم.

 

نکته ی دوم:

به نظرم بیشتر از پررنگی حضور روشنفکران در این قسم امور، پررنگی عدم حضور تئوریک جوامع حزب الله در برخورد منطقی با این چنین پدیده هایی توی ذوق می زند. برای مثال عرض می کنم؛ مثلا علیرغم تأکیدات رهبری در خصوص مسئله ی محیط زیست، هنوز هیچ مجموعه ی فعالی که با پرچم اسلام و از طریق ترویج گفتمان اسلامی در زمینه ی حمایت از محیط زیست وارد فضای اجتماعی شود، نداریم یا لا قل آن چنان فعال نیست که بتواند محلی از اعراب باشد.. یا علیرغم احادیث و روایات صریحی که در خصوص حمایت از حقوق حیوانات در متون اسلامی وجود دارد، هیچ مجموعه ی فعال مبتنی بر گفتمان اسلامی و با پرچم دین که در این عرصه حضور پیدا کند نداریم.

در چنین شرایطی معلوم است که دیگران می آیند و خلأ را به شیوه ی خودشان پر می کنند. بعد ما مثل بچه های نق نقو می گوییم چرا آمدید؟ خوب چه کسی دست ما را بسته بود که برویم و درست رفتار کنیم و رفتار صحیح را به دیگران بیاموزیم؟

به راستی تفاوت ما (که روشنفکران غیر متعهد را نقد می کنیم) با همین روشنفکران، در ساحت «عمل» چیست؟

نکته ی سوم:

بگذارید یک مثال بزنم. دو نفر روی سقف شیروانی ایستاده اند  و با هم اختلاف نظر دارند.

حالت اول: هر دو با هم دست به یقه می شوند و همدیگر را هل می دهند.

حالت دوم: یکی که زورش کمتر است حرف بد می زند و دیگری که زورش بیشتر است، وی را هل می دهد.

بیایید تعبیر زور را با منطق تعویض کنیم. یعنی:

حالت اول: هر دو با هم بحث می کنند و همدیگر را در فضای جدل (مباحثه ی نادرست و مذموم) عقب می رانند.

حالت دوم: یکی که ضعف فکری دارد، چرند می گوید، و دیگری که قدرت فکری بیشتری دارد در فضای جدل، حریفش را عقب می راند.

[به منظور تنویر افکار عمومی عرض می کنم: اگر این دو عاقل و متشرع بودند، مثل آدم روی زمین به بحث (نه جدل) می پرداختند و وقت ما هم تلف نمی شد]

 

متأسفانه ما و مخالفانمان به جای این که فکر کنیم چه طور افکار خود را از کانال تمایلات و متناسب با عقول مردم، به ایشان ارائه دهیم، رفته ایم روی سقف.

ما به جای اینکه خودمان یاد بگیریم چه طور با مردم حرف بزنیم و به ایشان یاد بدهیم رفتار درست، مثلا در برخورد با حیوانات، امر به معروف و... چیست، و فضای احساسی را تقویت نکنیم ولی جدی بگیریم و به سمت عقلانیت پیش ببریم، به ایراد گرفتن از مستضعفین فکری و دشمنانمان مشغولیم.

ما با دست خودمان، حوادث جهان اسلام را به نام خود سند زده ایم و مباحث ناشی از فقر فکری در حوزه ی اجتماع را به مستضعفین فکری سپرده ایم. غیر از این است که هر گاه ایشان به دفاع نسبی از آرمان های اسلام ناب محمّدی (ص) در حد ابتدایی آن می پردازند،مثلا وقتی یک بد حجاب در تظاهرات 22 بهمن می آید، با بی اعتنایی یا حتی تمسخر بخش قابل توجهی از ما مواجه می شوند؟

 هر گاه ایشان به مسئله ی کودکان کار، پناهندگان افغانی، سگ ها، و... می پردازند ما به نقدِ انتقادات ایشان می پردازیم و سخنانشان را معاندانه قلمداد می کنیم (همان طور که استکبار می خواهد، پازل دشمن را تکمیل می کنیم) و هر موقع ما از جنایات استکبار جهانی می گوییم، ایشان سکوت می کنند و موجبات سوء استفاده ی استکبار را فراهم می کنند.

متأسفانه ایشان چون به ما و رفتار ما نقد دارند، در جایی که صدای ما بلند است سکوت  یا حتی مخالفت می کنند. والا چه کسی می تواند از شهادت آمرین به معروف، یا کشتار مردم غزه و یمن اظهار خوشحالی یا حمایت نماید.

مسئله ی سکوت و مخالفت، در اکثر موارد رفتاری «بچگانه» است که از هر دو طرف سر می زند.دلیل سکوت و مخالفت، نارضایی از منادیان است نه اعمال.

من در عجبم که چرا ما به مخالفانمان اجازه می دهیم ادعا کنند موضوعاتی چون محیط زیست، حمایت از حیوانات، کودکان کار و...، از نظر ما مسائل دست دوم و یا حتی خارج از چارچوب گفتمان اسلام هستند. ای کاش ما بیشتر در ترویج اعمال حاج عبدالله والی و امثال ایشان اقدام می کردیم .

 

البته همیشه باید حساب مستضعفان فکری را از معاندان جدا کرد ولی بهتر است ما این تفکیک را در ساحت نظر انجام دهیم و تعیین دقیق مصادیق را به اطلاعات و قوه ی قضائیه بسپاریم و از عمل مبتنی بر سوء ظن پرهیز نماییم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی