سکولاریسم؛جدایی دین از سیاست
همیشه
ما جهان سومی ها را عادت داده اند که به جای دریافت مفاهیم تنها به حمل آنها
بپردازیم، یعنی از کودکی عادت کرده ایم بدون این که بفهمیم چه می خوانیم و درس می
گیریم فقط الفاظ را برداشته و جهت استفاده در مجالس و محافل لقلقه زبانمان کنیم و
بر اسب سخن استوار گشته و تا آنجا که راه دارد بتازیم و این می شود که شعار هامان
می شود عالی ولی مصادیق بیرونی را نمی توانیم برای آنها پیدا کنیم.
یکی از هزاران واژه ای که این بلا برایش پیش آمده است
" سکولاریسم " است.
از ابتدا به ما این طور گفته اند که سکولاریسم یعنی
جدایی دین از سیاست و ما هم همین طور خواندیم و حفظ کردیم و سخن راندیم و تحلیل
کردیم و .....
اما آیا اندکی در این مفهوم اندیشه کردیم؟
مفهوم سکولاریسم یعنی این که دین و آن چه که دین می گوید
را از عرصه سیاست که همان ظهور و بروز در اجتماع است بازداریم و آن را در نزد خود
و تنها در خانه هایمان نگه داریم خواه این امر در تصمیم سازی باشد خواه در تصمیم
گیری و اجرا باشد و خواه در نظارت و ارزیابی
حال بگذارید با هم یک آزمایش فرضی را
شروع کنیم
این بار شما برای مردمی که فقط الفاظ را حمل می کنند
کسانی را به عنوان متصدی امور قرار دهید که دین دار هستند و در حوزه شخصی و عقیدتی
خود دین باور و دین مدارند ولی در حوزه روابط اجتماعی که وارد می شوند به ناگاه به
طور سهوی یا عمدی دین از برخی از حوزه های تصمیم گیری و یا اجرایی شان نادیده گرفته
می شود.....!
نتیجه تعریف اول ما با آزمایشی که در بالا به آن اشاره
کردیم از نظر نتیجه چه تفاوتی دارد؟
در حالت اول تکلیف مردم روشن است و نسبت به دین زاویه
خاصی در آنها پیدا نمی شود چون که می بینند فرض آزمایش بر این بوده است که دین از
تمام معادلات مربوط به عرصه اجتماعی حذف شود......!
اما در حالت دوم مردم که ناظران آزمایش ما هستند به
تناقض می رسند و نتیجه گیری می نمایند که یا دین این رفتار را تجویز می کند(حالت
اول) و یا این که متصدیان طبق پیش فرض آزمایش عمل نمی کنند(حالت دوم) ولی چون
تعداد آزمایش هایی که در سطح جامعه در حال انجام است به تعداد مناصبی است که متصدی
دارد بنا براین روز به روز ناظران بیشتری از حالت دوم هجرت کرده و به حالت اول معتقد
می گردند......!
البته خدای ناکرده قصد این را ندارم که به اشخاص بتازم و
بگویم چون فلانی و فلانی ها سر کار هستند اوضاع این جوری است چون معتقد به اصل
وجود خطا در تمام آزمایش های بشری چه در آزمایشگر و چه در آزمایش شونده هستم اما می خواهم برای این معضل راه حلی ارائه بدهم و آن ارائه یک
تعریف جدید از اوضاع و احوال رابطه بین دیانت و سیاست ماست که در اعتقادات ما یکی
هستند یعنی :
سکولاریسم به معنای جدایی دین داران و دین مداران از
سیاست نیست بلکه به معنای رخت بر بستن رفتار و منش دین مدارانه از تعاملات اجتماعی
ماست در تمام حوزه های تصمیم سازی و تصمیم گیری و اجرا و نظارت
پس رفقای عزیز و سروران و اساتید گرامی و عزیز تر از جانم
چشم ها را باید شست ؛ جور دیگر باید دید
من موافق این نظریه هستم، ولی نه به این طور که خودش تعریف شده
به نظرم از جایی که همیشه افرادی هستند که از دین سو استفاده کنند در زمانی که معصوم نیست نباید سیاست وارد دین بشه
البته مطالب شما کاملا درست و صحیح بود ولی معتقدم هر کسی اعتقادی داره!
خدانگهدار