رسا نامه

فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ

رسا نامه

فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ

رسا نامه


گاهی همه چیزمان را باید فدا کنیم تا همه چیز به ما بدهند
ای کاش به جای این قلیل که در پی آنیم
به کثیری فکر می کردیم که رزق ماست
اگر بیدار شویم............

آری مردان خدا نمی میرند

دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۲۰ ب.ظ

مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِ‌جَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّـهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ‌ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا 


خیلی چیزهایمان شبیه همدیگر است

هر دوی ما 25 سال سن داریم.او متولد 1989 بود و من هم در روز سیزدهم از ماه یازدهم همین سال میلادی به دنیا آمده ام

او را خداوند در زمانی به عرصه حیات فرستاد که عرصه برای آخرین نبرد حق و باطل فراهم شده است و من نیز با او در این لطف الهی شریکم

او را خداوند مفتخر به عزت شیعه متولد کرده بود و من هم بهره مند از این موهبت الهی متولد شده ام

او هم جوان بود و هزاران برنامه برای خودش و آینده اش در سر داشت و من نیز در این امر مثل او هستم

ولی با این همه شباهت می توان تفاوت هایی نیز بین ما مشاهده کرد

او دارای عزمی راسخ بود که با این سن کمش توانسته بود کوه استکبار را بلرزاند حال آن که من در این مدت حتی نتوانسته ام تکانی به خودم و زندگی خودم بدهم تا چه رسد به دنیای استکبار

او خیلی قشنگ حرف می زد اما قشنگ تر از حرف زدنش عمل می کرد و مثل اسمش مجاهد واقعی فی سبیل الله بود و حال آنکه من به اندک آگاهیم که ارزانی خداست مغرور گشته ام و عصیان گری پیشه کرده ام و سرسوزنی عمل از روی اخلاص ندارم

او به رهبرانی عشق می ورزید که من هم دوستشان دارم اما او برای آنها و در راه آرمانهایشان جانش را فدا نمود و من از آنها و آرمانهایشان برای خودم آبرو می خرم

او با این که مشهور و محبوب خوبان عالم بود به دنبال مقام یعرفون فی السما بود و حال آنکه من هر روز در زمین به هزار رنگ درمی آیم تا اندک مردمی بیشتر از دیروز مرا بشناسند و تکریمم کنند تا فرعون اعلای نفسم ارضا شود

او با این که می توانست بالاترین و والاترین باشد شغل آینده اش را خدمت به آرمان جهانی حکومت الله بر زمین و مزد کارش را شهادت می دانست و حال آنکه من هر روز زور می زنم تا استاد دانشگاه شوم و از فردایش فخر بفروشم و حکومت الله را به خدمت خود در آورم

او در آن روزی که یعرف المجرمون بسیماهم اصل رهایی باشد در آغوش گرم خدای خوبی ها رهایی می یابد و من بی آنکه اندک توان دفاعی داشته باشم فقط می توانم به این عمری که مثل او از خدا گرفتم ولی مثل او نشدم به او یعنی شهید مظلوم "جهاد عماد مغنیه" حسادت بورزم و غبطه بخورم و چه دیر زمانی است یوم الحسرت برای این فعل و چه بد مکانی................

برادر مجاهد و شهیدم حال که از بند تن رهیده ای تو را به خون تو و پدرت قسم می دهم که ما خواب زده ها را خواب آشفته فرما تا شاید در سایه نورت کمی بیاساییم.............


۹۳/۱۰/۲۹ موافقین ۱ مخالفین ۰
ر.س.آ

نظرات  (۴)

۲۹ دی ۹۳ ، ۲۳:۳۱ مهدی نرم دست لطفی
سلام. حتما باید یکی شهید بشه تا ما از افکار شما بهره مند بشیم؟
برای گل روی تو هم شده از امشب نماز شب می خونم و روزه می گیرم تا زودتر به شهادت برسی بلکم تشیع و جهان اسلام بتونه امت رو نجات بده.البته نگران نباش، من برای همه ی دوستان همین دعا رو می کنم.
به هر حال چون امام زمان (عج) می خوان یک حکومت جهانی راه بندازن، هم وزیر می خوان هم سرباز و... . همه که نمی تونیم هم سرباز و هم وزیر و... باشیم. چون شما اخلاصتون زیاده و من هم التهاب روده دارم، نمی تونم توی خط مقدم باشم. در عین حال باید خدمتگزاران مردم، در جهان باشند تا خدمت کنند، و شهید نشن(!).
من به عنوان ادامه دهنده ی صدیق و پایدار راه شما که إن شاءالله زودتر تشریف می برید به دیار باقی، قول میدم نگذارم تا آخرین لحظه ی زندگیم، بلکم حتی بعد از اون، توسط فرزندان وفادارم به راه شما که همه مثل من التهاب روده دارن،راه شما فراموش بشه. همچنین قول میدم مردان رشیدی مثل شما تربیت بنماییم تا حضرت تنها نمانند و اسرائیل از جهان محو شود و اقتصاد مقاومتی را تقویت کنیم و منهیات مقام معظم رهبری را در دانشگاه گیلان و اقصی نقاط جهان حتی لوس آنجلس عملی نماییم.
برای شهادت همتون صلوات (دعای ندبه و کمیل هم فراموش نشه که کار از محکم کاری عیب نمی کنه)
پاسخ:
سلام
ممنون از حضور گرم شما
 
۳۰ دی ۹۳ ، ۱۰:۱۲ سیدامیر علوی
و از همه ی این ها مهم تر این بود که جهاد یک "آقازاده" بود؛
شاید روزی به برکت این خون ها، رجس و پلیدی از این واژه زدوده شود...
آوای «رجالٌ صَدَقُوا... » به دل ماست
غوغای «ومِنهُم مَن یَنتَظِر..» اینجاست.

شهادت گوارای وجود آقازاده، و حواسمون جمع باشه که از برادران خودمون (جوانان شیعه لبنانی) عقب نمونیم توی دفاع از ولایت!
۰۳ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۳۱ مهدی نرم دست لطفی

سلام. اینو یک بنده خدایی داده دستم. گفتم به شما هم بگم.

«سلام عزیز!

یکی از دوستان گفته بود خداکند از بچه های حزب الله عقب نمانیم. با خودم گفتم خیلی شوتی. ما نه تنها عقب نیستیم بلکه کاملا در راستای اهداف صهیونیزم جهانی، هر روز بیش از پیش مردم را دعوت می کنیم از قیافه ی آقا در زوایای مختلف خوششان بیاید تا این که با وجوه مختلف افکارشان آشنا شوند.

نه ما عقب نیستیم. مجاهدانه سر وقت به اداره می رویم، سر وقت جُک می گوییم، سروقت معاملات اقتصادی می کنیم، و آن چنان منظم هستیم که اگر کسی بگوید بیایید الان یک صفحه از سخنرانی رهبری را تحلیل کنیم، می گوییم الان وقت با خانواده بودن است، درست مثل شهید بهشتی(!).

تازه اگر یک بدبخت منافق نفهم احمق بی شعور ... ای هم که مزدور بی جیره مواجب صدام لعین است، به ما بگوید ببخشید چرا رهبر فلان حرف را زدند؟ مثلاً «چرا رهبر گفتند بابت سیاست های جمعیتی از مردم معذرت می خواهم؟»، می گوییم« اصلا گفتند که گفتند. آدم باید ظرفیت داشته باشد. فکر کردی چند تا کتاب خوندی می تونی واسه ما عارق [اگه اشتباه نوشته، تقصیر خود خر منافقشه. من فقط کپی پیست کردم] روشنفکری بزنی؟ مرتیکه ی وطن فروش. مرگ بر بی بی سی. اصلا تقصیر خودشه که گفته می تونن از من انتقاد کنن. حالا ایشون متوجه نبودن این حرفا چه عواقبی داره. ما از نزدیک با شما نفهما درگیریم و می فهمیم شما ظرفیت دموکراسی را ندارید. اصلا کی گفته ....  »

سرتان را درد نیاورم. ما تا آخرین قطره ی خون بچه های صابرین و حزب الله و سپاه قدس، ایستاده ایم!»

البته بنده شخصا با ایشان تماس گرفتم تا ببینم چه مرگشان است و منظور جمله ی آخر چیست که فهمیدم مشترک مورد نظر تا اطلاع ثانوی در دسترس نیست و کذب الوقّاتون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی