رسا نامه

فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ

رسا نامه

فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ

رسا نامه


گاهی همه چیزمان را باید فدا کنیم تا همه چیز به ما بدهند
ای کاش به جای این قلیل که در پی آنیم
به کثیری فکر می کردیم که رزق ماست
اگر بیدار شویم............

سکولاریسم؛جدایی دین از سیاست

شنبه, ۸ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۵ ب.ظ


همیشه ما جهان سومی ها را عادت داده اند که به جای دریافت مفاهیم تنها به حمل آنها بپردازیم، یعنی از کودکی عادت کرده ایم بدون این که بفهمیم چه می خوانیم و درس می گیریم فقط الفاظ را برداشته و جهت استفاده در مجالس و محافل لقلقه زبانمان کنیم و بر اسب سخن استوار گشته و تا آنجا که راه دارد بتازیم و این می شود که شعار هامان می شود عالی ولی مصادیق بیرونی را نمی توانیم برای آنها پیدا کنیم.
یکی از هزاران واژه ای که این بلا برایش پیش آمده است " سکولاریسم " است.
از ابتدا به ما این طور گفته اند که سکولاریسم یعنی جدایی دین از سیاست و ما هم همین طور خواندیم و حفظ کردیم و سخن راندیم و تحلیل کردیم و .....
اما آیا اندکی در این مفهوم اندیشه کردیم؟
مفهوم سکولاریسم یعنی این که دین و آن چه که دین می گوید را از عرصه سیاست که همان ظهور و بروز در اجتماع است بازداریم و آن را در نزد خود و تنها در خانه هایمان نگه داریم خواه این امر در تصمیم سازی باشد خواه در تصمیم گیری و اجرا باشد و خواه در نظارت و ارزیابی
حال بگذارید با هم یک آزمایش فرضی را شروع کنیم
این بار شما برای مردمی که فقط الفاظ را حمل می کنند کسانی را به عنوان متصدی امور قرار دهید که دین دار هستند و در حوزه شخصی و عقیدتی خود دین باور و دین مدارند ولی در حوزه روابط اجتماعی که وارد می شوند به ناگاه به طور سهوی یا عمدی دین از برخی از حوزه های تصمیم گیری و یا اجرایی شان نادیده گرفته می شود.....!
نتیجه تعریف اول ما با آزمایشی که در بالا به آن اشاره کردیم از نظر نتیجه چه تفاوتی دارد؟
در حالت اول تکلیف مردم روشن است و نسبت به دین زاویه خاصی در آنها پیدا نمی شود چون که می بینند فرض آزمایش بر این بوده است که دین از تمام معادلات مربوط به عرصه اجتماعی حذف شود......!
اما در حالت دوم مردم که ناظران آزمایش ما هستند به تناقض می رسند و نتیجه گیری می نمایند که یا دین این رفتار را تجویز می کند(حالت اول) و یا این که متصدیان طبق پیش فرض آزمایش عمل نمی کنند(حالت دوم) ولی چون تعداد آزمایش هایی که در سطح جامعه در حال انجام است به تعداد مناصبی است که متصدی دارد بنا براین روز به روز ناظران بیشتری از حالت دوم هجرت کرده و به حالت اول معتقد می گردند......!
البته خدای ناکرده قصد این را ندارم که به اشخاص بتازم و بگویم چون فلانی و فلانی ها سر کار هستند اوضاع این جوری است چون معتقد به اصل وجود خطا در تمام آزمایش های بشری چه در آزمایشگر و چه در آزمایش شونده هستم اما می خواهم برای این معضل راه حلی ارائه بدهم و آن ارائه یک تعریف جدید از اوضاع و احوال رابطه بین دیانت و سیاست ماست که در اعتقادات ما یکی هستند یعنی :
سکولاریسم به معنای جدایی دین داران و دین مداران از سیاست نیست بلکه به معنای رخت بر بستن رفتار و منش دین مدارانه از تعاملات اجتماعی ماست در تمام حوزه های تصمیم سازی و تصمیم گیری و اجرا و نظارت
پس رفقای عزیز و سروران و اساتید گرامی و عزیز تر از جانم
چشم ها را باید شست ؛ جور دیگر باید دید


۹۳/۰۹/۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
ر.س.آ

نظرات  (۱۰)

۰۸ آذر ۹۳ ، ۲۲:۴۴ امیررضا شهابی
سلام
من موافق این نظریه هستم، ولی نه به این طور که خودش تعریف شده
به نظرم از جایی که همیشه افرادی هستند که از دین سو استفاده کنند در زمانی که معصوم نیست نباید سیاست وارد دین بشه
البته مطالب شما کاملا درست و صحیح بود ولی معتقدم هر کسی اعتقادی داره!
خدانگهدار
پاسخ:
سلام علیکم
ممنون بابت نظری که دادید
اما در مورد مطلبی که ارائه کردید باید به عرض برسونم که ما اصلی داریم که می گه کسی که به تمام یک چیز نمی رسد از آنچه که به آن دسترسی پیدا می کند صرف نظر نمی کند (من لا یدرک کله لا تترک کله)
مثلا اگر کسی در بیابان تشنه باشد به بهانه ی این که من برای رفع عطشم به یک پارچ آب احتیاج دارم اگر کسی یک لیوان آب به او بدهد آن را رد نمی کند
نسبت ما و دین در نظام و تمدن سازی در دوران غیب نیز مثل همان تشنه در بیابان است که باید به آنچه که از مایه ی حیات به او رسیده است که همان ورود دین در حوزه اجتماعی است متمسک شود تا انشالله با ظهور صاحب العصر (عج) مشکلات او نیز به کلی مرتفع شود
از طرفی ما در زمان حکومت معصومین همانند زمان پیامبر اکرم (ص) و امیرالمومنین (ع) نیز شاهد حضور چنین افرادی در حوزه امور اجتماعی و حکومتی بوده ایم و می توانیم برای آنها ده ها و صد ها نمونه قابل استناد تاریخی ذکر کنیم
باز هم از اینکه قابل دانستید و ارائه نظر کردید ممنونم
۰۹ آذر ۹۳ ، ۰۸:۲۸ حامد رضایی فرد

خیلی خوب

استفاده کردم

پاسخ:
سلام
ممنون از حضور حضرتعالی
۰۹ آذر ۹۳ ، ۰۹:۴۴ سیدامیر علوی
سلام؛
من باب تکمله، از سکولاریسم می توان به "عرفی گرایی" هم تعبیر کرد؛
عرف در نسبت با عقل و شرع می تواند دچار تناسب و یا تزاحم باشد و خروج از تزاحم این سه، مستلزم بازتعریف "مصلحت" است. جالب این جاست که مصلحت خود می تواند عرف را بازتولید کند...
پیرامون بحث های قبلی، هنوز کشمکش"عدالت" و "مصلحت" در جامعه سخت پارادوکسیکال است...
پاسخ:
سلام علیکم
در باب مصلحت گرایی باید یک تعریفی ارائه کرد و بعد وارد بحث شد
مصلحت گرایی این نیست که در انتخاب بین یک حقیقت و یک باطل و یا حتی نیم چه حقیقت بنا بر مسائلی حقیقت رو کنار گذاشت
بلکه مصلحت گرایی به این معناست که فردی دارای صلاحیت خاصی در شرایطی خاص فی مابین چندین راه حل قابل قبول بنا بر شرایط آن راه حلی را که بیشترین نفع را برای بقای همه ی راه حل ها دارد را اتخاذ می کند که این امر خود لازمه بقای نظام اجتماعی و از سوی دیگر ظهور و بروز عدالت در جامعه است


۰۹ آذر ۹۳ ، ۰۹:۵۶ سلمان بامداد
سلام. طبق معمول نکات خوب و به جایی را اشاره کردید. به نظر حقیر خیلی از دین داران در جامعه ما که به یک منصب می رسند به دلیل عدم آشنایی با دین و سهوا دچار رفتارهای غیر دینی می شوند. یعنی خیلی از مردم از احکام مبتلی به و ضروری زندگی روزمره خود هم آگاه نیستند. البته منکر تعداد محدودی از مغرضان هم نمی شوم. و جالب اینجاست که هرچه از عمر نظام مقدس اسلامی ما می گذرد این بلا بیشتر شده و می شود. حال باید دید که مشکل کجاست و مقصر کیانند؟ نظام تربیتی ما به خصوص در خانواده ها چیست؟ نقش دانشگاه و حوزه و رسانه در این مورد چیست؟ آیا ما در مقابل تهاجم! نه ، ناتوی فرهنگی چه کار کردیم؟ در مقابل هجمه سنگین ماهواره ها و شبکه های اجتماعی که دائما سبک زندگی غربی را برای جوانان ما الگو می کنند، ما چه خوراک فکری و فرهنگی داشته ایم؟ برای توزیع محصولات فرهنگی جبهه انقلاب اسلامی چه کرده ایم؟
به نظر من اصلاح این موضوع که دینمداری در عرصه ی اجتماعی ما پررنگ تر شود باید سبک زندگی اسلامی و دینی در خانواده های ما نهادینه شود.
حرف زیاده و مجال کوتاه! با معذرت.
پاسخ:
سلام علیکم
ممنون از نظر شما
به نظر من انحصار حوزه های علمیه طی قرون متمادی در سطح احکام مبتلا به فردی نظیر آنچه که در رساله ها میبینیم و همچنین عدم پرداخت صحیح به سیستم نظام اجتماعی که می تواند معنای سبک زندگی را در ذهن ماها متبادر کند در مرور زمان منجر به شکل گرفتن گرایش های فردی در جامعه شده است که از آفات این موضوع می توان به مطلبی که شما فرمودید اشاره کرد.
باز هم از بذل توجهتان ممنونم
سلام اولا خوش آمدی به فضای مجازی دوما مگه زور زوری آدمو میارن به وبلاگ مثل من باش روزانه777777777777777بازدید کننده از سراسر جهان دارم سوما خدا به داد فضای مجازی برسه جابرا حرف زدنت کم بود این فضای آروم را شلوغ کاری کردی چهارما برای خودت ولی خوب شد دیگه نیاز به تخته وایت برد نداری اینجا تا دلت میخاد بنویس پنجما اصلا بگو مجوز داری؟ششما خدا رو شکر اندیشکده رو تو تاثیر گذاشته هفتما وهشتما ونهما ودهمنا رو دیگه حوصله ندارم بنویسم چون نرود میخ آهنین بر سر کوهی(منظورو کوه نیستا منظورم کوهی گیاه هستش بقول تهرونیا کدو تنبل).....حالا جرات داری تائید نکن این نظرمو
پاسخ:
سلام بر آقای ایلیا یا همان ر.ب معروف
قدم رنجه فرمودید اخوی اما
خواهشا زین پس بر ما این چنین نتازید که ما را نیز مجالی چون وبلاگ شما هست
www.0000060.blogfa.com
۰۹ آذر ۹۳ ، ۱۲:۰۴ مهدی نرم دست لطفی

در بررسی نظر ٱقای علوی، باید عرض کنم، عرفی گرایی از ثمرات سکولاریسم است نه غیارتی هم تراز ٱن. یک نمونه عرض می کنم. در دادگاهی، یک سیاستمدار از یک روزنامه نگار شکایت می کند که آقای روزنامه نگار به حریم شخصی من وارد شده است. روزنامه نگار می گوید آزادی بیان و اطلاعات، حق من است. در این جا اصل دموکراسی به قاضی اعلام می کند، آزادی دو طرف، نقض شده است و برای این قضاوت باید، نظر عرف که همان هیأت منصفه نام دارد، به نفع یکی و علیه دیگری حکم خواهد داد.

این را هم باید در باب مصلحت عرض کنم که مصحلت برای تحقق عدالت است  و عدالت ممکن نیست محقق شود جز با اتکا به مصلحت. البته این که چه کسی یا کسانی حق دارند بر اساس مصلحت عمل کنند بین دوستان حزب اللهی محل اشکال است(البته بین ایدئولوگ های انقلاب چنین چیزی ندیده ام) و بر اساس این که برخی می پندارند می توان در حد خود بر اساس مصلحت عمل کنند بدون این که پایه های فقهی و فکری لازم را دارا باشند، مصلحت عوامانه یا عرفی به مصلحت اسلامی و فقهی غالب می شود و منافع جناحی و فردی با مصلحت آمیخته شده و منجر به هدم عدالت می شود.

در خصوص  نظر آقای شهابی باید بگم که خود معصوم و هر براهین عقلی تأیید می کنند که علیرغم عدم حضور ظاهری معصوم، نمی توان زندگی اجتماعی را تعطیل کرد و عقل به تنهایی نمی تواند در جزئیات راهگشا باشد و مشورت هم نمی تواند در مسائل اساسی که تزاحم آرا و منافع در میان است، راهگشا باشد. پس باید در حد توان از منابعی که خطاپذیری آن ها قابل سنجش و مورد تٱیید صالحان و مصلحان اجتماعی و انسان هایی در مراتب بالاتر است (معصومان) و با تفکر و تعمق می توان تا حدود زیادی بر آن ها تکیه نمود ،استفاده کرد.

 البته در نظر شیعیان،خداوند تبارک به ابناء بشر هدیه ای مرحمت فرموده که راهگشای مسائل اساسی تا قیامت است و حتی معیار حق و باطل، و معیار شناخت صحت عمل معصومان نیز می باشد(قال معصوم(ع):اگر حدیثی با قرآن در تضاد بود، باید آن را به دیوار زد) که همان قرآن است.

البته قرآن و حدیث، باید توسط متخصصان و افراد پاکدامن متناسب به روز تفسیر شود و الا همان بهتر که دین از سیاست جدا باشد و البته این جمله ی آخر تصوری محال است چرا که چطور در دینی که پیامبرش می فرماید اگر اعمل روزانه به نیت حسنه انجام شود عبادت است، یا می فرماید اگر مومنی در حال مرگ باشد و نهالی در دست داشته باشد آن را خواهد کاشت، یا وقتی می فرمایند که کسی که صبح بیدار شود و اهتمامی به امور مسلمین نداشته باشد، مسلمان نیست، چنین دینی چه طور به دنیا بی تفوت خواهد بود.

دین ما دین زندگی است و تأثیرپذیری انسان از جامعه نیازی به برهان ندارد. اسلام به این اکتفا نمی کند که فقط دروغ نگوییم. اسلام می گوید فضایی بساز که شخصی که می خواهد دروغ بگوید، از دروغ گفتن شرم کند. دین ما دین حیات است و معتقد است همه باید جامعه را بسازند. یک بخش از ساخت اجتماع، دارا بودن سیاستی است که بتواند اخلاق اسلامی را نهادینه سازد و دنیا و آخرت را با هم آباد نماید.

پاسخ:
سلام بر سیدنا و اخونا
از پرداختن شما به صحبت ها و نظرات دوستان مطلع شدم که احتمالا با من هم عقیده اید

خداوند به مجاهدت های شما اجری درخور انشاالله مرحمت بفرماید
۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۴:۳۶ مهدی شیخ مولایی
سلام، خسته نباشید.
گفتن بیام بگم و برم!!
فکر نمی کنم اندیشمندنی تا به حال در تحلیلش قصد کرده باشه که دین رو از سیاست جدا کنه؛ چون اصلاً جدایی پذیر نیست.
این دولت که میشه از سیاست جدا بشه.
پاسخ:
سلام
ممنون از اینکه اومدی البته اگه با میل خودت میومدی ما رو بیشتر مستفیض می کردی

من حوزه سیاست رو در نوشته ام مشخص کردم یعنی تصمیم سازی ، تصمیم گیری ، اجرا و نظارت
حالا هر کدوم این ها برای خودش نهاد یا ساختاری داره که میشه اسمش رو حکومت یا دولت و یا .... گذاشت

البته شاید از لحاظ واژه گزینی و بحث بر سر کلمات برای بیان و انتقال دقیق مفهوم  بهتر باشه تعمق بیشتری صورت داد
بازم ممنونم 
۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۴:۳۸ مهدی شیخ مولایی
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3%D9%85
۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۵:۱۷ مهدی شیخ مولایی
از خدامم باشه بیام وبلاگ شما رو ببینم. :-) این حرفا چیه.
بحث در مورد سکولاریسم یک بار بر اساس تعریفی که اشخاص مختلف ازش دارن(که خوب بنظم جای بحث نداره چون از امروز من و شما بجای اصولگرایی می تونیم بگیم نگاه سکولار؛ البتهنه تا این حد) یک بار هم روی ریشه کلامه که خوب باید نگاه تاریخی کنیم.
از همون ویکی پدیا فعلن این و میگم خدمتتون که ثابت کنم از روی میل آمدم...

عبدالکریم سروش سکولاریسم را به طور کلی به دو دسته تقسیم کرده است، «سکولاریسم سیاسی» و «سکولاریسم فلسفی» و آن‌ها را تشریح کرده است:سکولاریسم سیاسی یا حکومت فرادینی: سکولاریسم سیاسی یعنی انسان، نهاد دین را از نهاد دولت جدا کند و حکومت نسبت به تمام فرقه‌ها و مذاهب نگاهی یکسان داشته باشد و تکثر آنها را به رسمیت بشناسد و نسبت به همه آنها بی‌طرف باشد. وی سکولاریسم سیاسی را به معنای جدا کردن حکومت از دین می‌داند و نه جدا کردن دین از سیاست.» به گفته او، اگرچه یک معنی سکولاریسم نفی دخالت روحانیت در امور تعریف می‌شود ولی این به معنی نفی دخالت دین نیست. با سکولاریسم سیاسی فرا دینی کسی هم که مومن است، خاطر جمع می‌شود که دین و ایمانش محفوظ خواهد ماند و حکومت به اعتقاد و عمل او تعرضی نخواهد کرد. وی معتقد است با آمدن دموکراسی و سکولاریسم سیاسی، به دین و به عمل دینداران لطمه‌ای نخواهد خورد.که از طرف دیگر با آمدن دینداران دموکرات، مشی سیاسی غیردینداران هم آسیبی نخواهد دید؛ یعنی همزیستی مسالمت آمیزی در سایه یک نظام دموکراتیک تحقق خواهد یافت. «سکولاریسم دیگری داریم با نامسکولاریسم فلسفی که معادل با بی دینی و بی اعتقادی به دیانت است و نوعی ماتریالیسم(ماده‌گرایی) است. این نوع سکولاریسم با اندیشه دینی غیر قابل جمع است.[۷]
۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۵:۲۵ مهدی شیخ مولایی
بنظرم باید کلام رو در بستر اجتماعی خودش معنا کرد. سکولاریسم یک واژه فرانسویه والا تا جایی که تاریخ اروپا و فرانسه در یادمه تا قرن یازده کلیسا و فرامان روایان بطور موازی با هم حرکت می کردن. اینطور که دولت به کلیسا ثروت می داد و در تصمیم گیری ها دخیلشون می کرد. کلیسا هم به فرمانروایان(دولت) مشروعیت می بخشید. اما به مرور قدرت کلیسا بر قدرت فرمانروایان چربید و کلیسا ها یکه تاز شدن در عرصه ی قدرت و فجایعی که در دوره ی فرمانروایی شون رخ داد انقلاب اول فرانسه... بنابراین بنظرم جدایی سیاست از دولت(نه به معنای کابینه) برای سکولاریسم منطقی تره. حرف سروش رو هم در همین راستا فهمیدم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی